فاطمه کاشانی گفت: یکی از ویژگیهای مصطفی، تقوا و ایمانی بود که در ظاهر و رفتارهایش بود، او در همان ابتدای صحبتی که با هم داشتیم درباره ائمه، مخصوصا حضرت علی(علیه السلام) بسیار صحبت کرد.
به گزارش فرهنگ نیوز ، سایت خبرنامه دانشجویان گفت و گویی با فاطمه کاشانی، همسر شهید مصطفی احمدی روشن انجام داده که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* خانم کاشانی، چطور با شهید مصطفی احمدی روشن آشنا شدید و ایشان از شما تقاضای ازدواج کرد؟
آشنایی من و آقا مصطفی مربوط میشود به سال 79 که من رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف قبول شده بودم و همسرم نیز در رشته مهندسی همین دانشگاه تحصیل میکرد. من عضو عادی بسیج بودم و ایشان در معاونت فرهنگی بسیج عضوی فعال به حساب میآمد و آشنایی ما از همین طریق بود. بعد از مدتی به واسطه همسر یکی از دوستانش از من خواستگاری کرد و من هم پذیرفتم.
* چرا پذیرفتید؟
چون در برخوردهای اولیه سه ویژگی ایشان برایم جالب بود. اول اینکه آقا مصطفی اهل شهرستان بود و خیلی صاف و صادق تمام شرایطی که داشت را بیان کرد. با صداقتی که داشت موجب شد از او وعده و وعید نا به جا نشنوم و به راحتی از شرایط خود و خانوادهاش برایم گفت. ویژگی دوم تقوا و ایمانی بود که در ظاهر و رفتارهایش متوجه شدم. در همان ابتدای صحبتی که با هم داشتیم درباره ائمه، مخصوصا حضرت علی(ع) بسیار صحبت کرد. ویژگی سوم محبتی بود که در کلامشان احساس کردم. این سه ویژگی هر بار بیشتر بر من نمود پیدا میکرد و باعث شد من ایشان را از خیلی افراد دیگر متمایز بدانم و تقاضای ازدواجش را بپذیرم.
* آیا شما ملاکهایی که قبل از ازدواج داشتید را توانستید در شهید احمدی روشن ببینید؟ چه قبل و چه بعد از ازدواج…
اولین ملاک من ایمان و اعتقاد قلبی بود که در روزهای اول به این ملاک رسیدم و جواب مثبت دادم. ایشان چون معاون فرهنگی بود، فعالیتهایی در دانشگاه داشت و از طریق همین فعالیتها ایمان و اعتقادش مشخص شد. آدمی بود که روی اهدافش پایبند و اهل کوتاه آمدن نبود. مهربانیاش هم که جای خود داشت. بعد از ازدواج نیز ویژگیهای خوب بیشتری از ایشان برای من نمایان شد که باعث شد من از انتخابی که کردهام مطمئن باشم و بدانم انتخاب درست را انجام دادهام.
* مهریه شما چقدر بود؟
مهریهای که بین خودمان دو نفر قرارداد شد 14 سکه بود، اما آنچه که خانوادهها توافق کردند 500 سکه بود و آقا مصطفی 14 سکه را هم به من داد.
* مراسم ازدواجتان چطور بود؟
عروسی که گرفته شد منزل مادری من بود و تالار نگرفتیم. مراسم در حد شأن خانواده، نه خیلی ساده و نه خیلی تجملی و بریز و بپاش برگزار شد، در حد عرف؛ همانطور که هر دو خانواده این مراسم را قبول داشتند. با این حال نسبت به شرایط آن زمان عروسی سادهای بود و من هم کاملا از مراسم راضی بودم.